به مناسبتی بحث وحی نبوی در کلاس مطرح شدودانشجویی پرسید نظر شما درباره نظریه رویای رسولانه (دکتر سروش )چیست ؟
در پاسخ گفتم مهم ترین نقص این نظریه بدون دلیل بودن آن است
نظریه پرداز همه کار درباره سخن نموده از توسل گزینشی به سخنان عرفاء وحکماء تا تکیه بر برخی از داده های روانشناسی و توجه دادن به لوازم به ادعای خود مثبت نظر خویش مثل پاسخ گویی به برخی از شبهات قرآنی تا تحلیل های شخصی خود از وحی اما یک دلیل متقن برای ادعا یش نیا ورده است
تمام حرف وادعای ایشان این است که زبان قرآن زبان خواب است واحتیاج به معبّر دارد ونه مفسر اما هیچ دلیل قابل قبول نیاورده که چگونه امری که دربیداری رخ داده ودهها گزارش تاریخی این مساله را اثبات می کند سر از خواب در میاورد و قواعد عالم خواب بر آن بار می شود؟ زبان خواب رخداد ی از جنس خواب می طلبد وامری که درعالم واقع وبیداری رخ می دهد هر ویژگی که داشته باشد اورا از بیداری وزبان بیداری بیرون نمی برد واحکام خواب را بر پدیده ای که در بیداری رخ می دهد جاری کرد ن تحکم و زور گویی است
درست است که ساحت وحی پیچیده وپر رمز وراز است وفهم آن چندان آسان نیست اما این ها باعث نمی شود برای فهم وحی به هر رطب ویابسی متوسل شویم ومقام وحی را تتزل دهیم این نظریه آدمی را یاد برخی از واکتش های اولیه مشرکان حجاز به قرآن می اندازد که پیامبر را به سحر وجنون وامثال آن متهم
می کردند وحی وحی است نه الهام شاعرانه است ونه برخوردار از زبان خواب است
نمونه تاریخی ذیل که امام علی علیه السلام گزارش می دهد یک مورد روشن در بیان کیفیت وحی رسولانه است که می رساند نه تنها وحی در بیداری بوده بلکه شخصی چون امام علی نیز سهیم وهمراه پیامبر اکرم در درک این تجربه بلند وبی نظیر بوده اند
ترجمه متن گزارش از نهج البلاغه
[پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم چند ماه از سال را در غار حراء می گذراند، تنها من او را مشاهده می کردم، و کسى جز من او را نمی دید، در آن روزها، در هیچ خانه اسلام راه نیافت جز خانه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که خدیجه هم در آن بود و من سوّمین آنان بودم. من نور وحى و رسالت را می دیدم، و بوى
نبوّت را می بوییدم من هنگامى که وحى بر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرود می آمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم اى رسول خدا، این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید و فرمود: على! تو آنچه را من می شنوم، می شنوى، و آنچه را که من می بینم، می بینى، جز اینکه تو پیامبر نیستى، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می روى ]نهج البلاغه /ترجمه دشتی خطبه 192